ادامه پارت ۱۹...

عشق ممنوعه...
جیمین : چی میگی ؟(اروم)
تا صورتاشون رو دیدم تنم یخ زد تهکوک؟ اونام شرکت دارن ؟ اونام مافیان؟؟! ینی منو شناختن با ماسک؟
کوک : آها ، می چرا ماسک زدی. ؟
جیمین : راستش یکم سرما خوردم (با بغض 🥺)
تهیونگ : چشماش خیلی آشنا بود آرومم میکرد و منو یاد جیمین مینداخت .
شوگا : اینکه اینجوری از تهکوک انتقام بگیرم قشنگ تره.
کوک : نگاهمو ازش گرفتم و قرار داد رو امضا کردیم و خداحافظی کردیم .
شوگا : خب اینم از قرار داد
جیمین : اونا رفتن و منم بلند شدم که شوگا دستمو گرفت .
شوگا: کجا ؟
جیمین : حالم بده میرم یه آب به صورتم بزنم .
دستمو از دستش کشیدم . بدو بدو از پله ها رفتم پایین ۱۲ طبقه رو جوری رفتم که انگار رو هوام. رفتم پایین ولی تهکوک‌رو ندیدم گشتم داشتن سوار ماشین میشدن ، تا اونجا که می‌تونستم تند دویدم که دم در خوردم زمین که کوک منو دید و پیاده شد ولی تهیونگ اهمیتی نداد .
کوک : عه شما ! حالتون خوبه ؟
جیمین : ا.ا.اره خوبم.
کوک : با ما کار داشتی؟
جیمین : جرعت نداشتم خودمو معرفی کنم ، یعنی هنوز دوسم دارن ؟‌ هنوز منو می‌خوان؟
خب راستش من میخواستم بگم...
کوک : چیزی شده؟
شوگا : دیدم جیمین داره میدوعه دنبالش رفتم و دیدم با کوک حرف میزنند رفتم پیششون و جیمینو کشیدم کنار و گفتم خالش بده نمیدونه داره چیکار می‌کنه و اونا رفتن.
چه غلطی میکردی ؟
جیمین : من فقط ...
شوگا : هولش دادم تو ماشین و رفتیم سمت خونه .رسیدیم خونه و انداختمش تو اتاق و تا حرصم خالی بشه زدمش .
جیمین : بازم همون داستان همیشگی هرکاری میکنم همین بلا سرم میاد .
که ....

لایک کنید انرژی بگیرم ادامشو بنویسم ❤️🥺
دیدگاه ها (۰)

پارت ۲۰...

پارت ۲۱...

پارت ۱۹...

پارت ۱۸...

مافیای من پارت ۱۹ویو کوک دیشب همش تقصیر جیمین بود خیلی شب بد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط